Saturday, October 31, 2009

بیانیه شماره ۱۴ میرحسین موسوی در آستانه سیزدهم آبان


کلمه:چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.


کلمه: مهندس میرحسین موسوی در آستانه ی یوم الله سیزدهم آبان بیانیه ای خطاب به ملت شریف ایران صادر کرد . به گزارش “کلمه” متن کامل این بیانیه به شرح زیر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجه‌ای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحول‌خواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سال‌ها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»

دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانش‌آموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانه‌ترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیره‌کننده دست می‌یابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسان‌ها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمی‌شناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه ‌افتادن لازم نبود که پی‌درپی شماتت شوند.

درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام می‌خواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.

آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم، ریشه‌هایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو می‌کنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاط‌آمیز داشته باشیم.

حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد، و اگر برخی دولت‌های بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه می‌کنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله می‌نشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه‌ وجود دارد برای ملت ما قناعت می‌کنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت ‌‌شویم.

این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ چه چیز ما را به آن می‌رساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش می‌اندازد؟ و چه چیز آن را کمال می‌بخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.

آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسان‌ها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش می‌گذارند در خور نیکویی‌ها قرار می‌گیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.

راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.

چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.

تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم. و هر آنچه از آرمان‌ها و خواسته‌هایمان که جا بماند با زندگی‌های خود آن را به دست می‌آوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگی‌های ماست. دستگاه ظاهری می‌تواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباس‌های تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم می‌توانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برنده‌اند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند آنان را در دادگاه‌های نمایشی محکوم کند و نگاه مردم می‌تواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت می‌کنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهین‌آمیز خود خانواده‌های آنان را سرافکنده و خوارشده می‌خواهد و نگاه‌های مردم آنان را در عین تلخ‌کامی‌هایی که می‌چشند سربلند می‌بیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانواده‌ها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر توانایی‌های آنان نگفته‌ایم. دستگاه ظاهری می‌تواند برای این خانواده‌ها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم می‌توانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت‌‌های خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگی‌های ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا می‌بخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگی‌هایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگی‌های خود به آن جهت می‌دهیم.

بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بی‌محابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار می‌آید اگر زندگی‌های ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می‌توانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح می‌کردیم و این کار را با زندگی‌های خود انجام می‌دادیم.

البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خود را به جا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.

سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.


میر حسین موسوی


منبع


Friday, October 30, 2009

گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی 1

عقده گشایی، آفت جنبش های سبز

ماه هاست زندگی من و ما شده یک جنبش، جنبشی برای ایران، فقط برای ایران و ایرانی
اکنون بعد از این ماه ها بد نیست به خودمون هم نگاهی کنیم
4 ماه و اندیست ما، تک تکمون، به انواع و اقسام حالات برای عقایدمون گام هایی برداشتیم، گامهایی بلند، 4 ماه و اندی که ما، بهتره در مورده خودم بگم، من، انقدر غرق در بحث با تندروهای اقتدارگرا شدم که فراموش کردم نگاهی هم به خودمون بندازم، نگاهی به خودمون که جدال با تندروها چه به روزمون میاره
ما سرکوب شدیم و هر سرکوبی مقدمه ی یک تندروی خواهد بود،
اما ما سبزیم، سبز شدیم که "بت شکن باشیم و شیشه شکن نباشیم"
سبز شدیم، نه برای قهرمان پروری، نه برای عقده گشایی، برای ایران
گویی این کلمه ی ایران همه ی منظور من رو می رسونه، می رسونه که ما خواستار کشتن ایرانی نیستیم، می رسونه که ما خواستار رنج کشیدن بسیجی ها هم نیستیم، خواستار انتقام، خواستار کینه و عداوت، خواستار توهین به عقاید دیگران نیستیم،
ما محقیم، ما محقیم که بگیم بهمون توهین شده، اما محق نخواهیم بود روزی که از ما بپرسند چرا توهین کردی، چرا زدی، چرا اعتقادات طرفت رو خورد کردی
از تک تک ماهایی که توی گروه های اجتماعی مجازی به سر تا پای اعتقادات و باورهای مذهبی دیگران توهین کردیم، از تک تک ماهایی که تند رفتیم یا کند، از تک تک ماهایی که تهمت زدیم و توهین کردیم، از تک تک ماهایی که از اصول اخلاقیمون عدول کردیم، از تک تک ماها
چیزی بیشتر از یک انقلابی 57 درنمیاد، یک انقلابی پر از کینه، یک انقلابی قاتل، با دستانی اغشته به خون، خون رگ های مردم، یا خون افکار مردم
ما محقیم، اما محق بودن ما برامون این حق رو ایجاب نمی کنه که دیگران رو تخطئه و نابود کنیم
دوست ندارم زیاد حرف بزنم، به یک دلیل، که یکی وقت کنه و بخونتش، که سرسری ازش رد نشیم، که یه جورایی به خودمون نگاه کنیم،
اقتدارگرایی میره، همه ی ما در این به یقین رسیدیم که میره، اما تو دیر و زودش دل نگرانیم
اقتدارگرایی میره و چیزی که میمونه بنیانیست که اکنون ما میذاریم
بنیان بگذاریم، بنیان انقلاب 57 با "مرگ بر" ریخته شد
عاقبت مرگش دامان خود انقلابی ها رو هم گرفت
بنیان بگذاریم، اما شما رو به "ایران" قسمتون میدم، که باور مشترک تک تک ماست، این بنیان رو با ریختن خون اعتقادات مردم، با توهین به باورهای مردم نگذاریم
بنیانی بگذاریم که مانند انقلاب 57 انقلابی ها رو از زیر لوای انقلاب فراری نده
بنیانی بگذاریم که سبز باشه
برای ایران
و اما نوشتم و زیاد هم نوشتم،
راستش
این نوشته، اولش یک "تویت"* بیش نبود و وقتی جا نشد، شد یک پست،
بنیان نوشته ی من، یک تویت، تویت زیر بود:

نباید اجازه بدیم آفت تندروی به جان جنبش بیفته، نباید اجازه بدیم جنبش ما مأمنی برای عقده گشایی هایی بر علیه دین و اشخاص و ... بشه، ما سبزیم، چون ایرانی هستیم، چون حلقه ی پیوست ما اسمش منافع ملیه و بس، هم پیمان شدیم که جلوی تهمت و افترا رو بگیریم، نه اینکه از یه ور دیگه افزایشش بدیم، هم پیمان شدیم که جلوی اهانت رو بگیریم، نه اینکه سر گره عقده های خودمون رو با توهین به دیگران شل کنیم

*
twitter,twit

گام‌های مطمئن نخست وزیر محبوب امام و ملت


وکیل الدوله‌ها باز هم باختند

پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، صبا آذرپیک: گروه 99+1 و میر حسین موسوی؛ اختلاف ؛ اعتراض ؛ گلایه ؛ شکایت ؛ تاریخ ؛ تکرار؛ تراژدی ؛ کمدی؛این کلمه ها را کنار هم قرار بدهید تاریخ تکرار می شود؛ این بار حمید رسایی یک نفر است و مدعی است با وجود زنهارهای همه ، 99 رفیق دیگر را هم جمع کرده و می‌خواهند میر حسین موسوی را به پای میز دادگاه بکشانند. اصرار دارد که امضاها واقعی است و دلیل می آورذد که میر حسین فتنه گر است و عامل فتنه باید جواب پس دهد و این رسالت نمایندگی است که یک بار برای همیشه مجلس دینش را به کشور ادا کند و میر حسین موسوی را به دادگاه بکشاند. می‌گوید 99 نفر امضا کرده بودند و او هم اضافه شد تا گروه 99+1 "باز هم" سراغ میر حسین موسوی برود و به خاطر اینکه " راهش از راه ما جداست" ، تاوان پس دهد.

و این طور می‌شود که دوباره به میر حسین موسوی پیغام می‌رسد از مجلس خبر رسیده که 99 نفر +1 نفر می‌خواهند از تو شکایت کنند تا دادگاهی شوی و بعد مجازات شوی و شاید برای همیشه از تاریخ سیاست محو؛ حمید رسایی به صراحت گفته سیاست ایران جای میر حسین موسوی نیست و او باید " تاوان " اشتباه هایش را پس دهد ؛ همان طور که سیاست ایران جای مسعود رجوی نبود و حذف شد.

سودای حذف میر حسین

یک گروه و یک تکرار؛ این روایتی است که نه رسانه‌های اصلاح طلب و نه سران این جبهه بلکه چند روز پیش رسانه‌های اصولگرا تیتر یک کردند و بی کم و کاست روایت شد.
حمید رسایی نمی گوید که چرا همیشه یک 99 نفری هستند که حضور موسوی را در جبهه پیروان امام تاب نمی آورند و این بار می خواهند دادگاه صالحه برای او به تعیین تکلیف بپردازد. که اگر 24 سال پیش به قول خودشان " شانس " آورد و ماند این بار " نه" از شانس خبر است و نه از ماندن؛ این هم از پیش گویی های این نماینده حامی احمدی‌نژاد است؛ گفته مطمئن است که برخلاف گذشته هیج یک از دسلوزارن نظام " از موسوی حمایت نخواهند کرد" . دلیل هم دارد برای این حرفش، می گوید گروه 99+1 " حق " می گویند و تمام دلسوزان کشور " از حق حمایت می‌کنند." و خوشحال " پیش بینی " می‌کند کار 99+1 "این بار" به سرانجام می‌رسد و به قول خودش " فتنه‌گر" خود در دام فتنه‌هایی که گسترده گرفتار خواهد شد.

رسایی نماینده حامی احمدی نژاد است ؛ از وقتی سناریو شکایت از موسوی را مطرح کرده، خیلی از نماینده‌ها نزد او رفته‌اند و پرسیده‌اند " مطمئنی می‌توانی 99 امضا را نشان دهی؟" این چند روز از دوستان اصولگرا کم نیستند افرادی که شک کردند به بازیابی هویت این گروه معروف 99+1 و می‌گویند نکند رسایی فقط عدد " ویژه " برایش مهم بوده و حواسش نیست به پای عمل باید این گروه را نشان دهد؛ که حداقل خلفایش در مجلس دوم دستانشان را با سربلندی بالا گرفتند و 27 مهر گفتند ما 99 نفریم که به موسوی " نه " می‌گوییم _ حتی با تمام سفارش ها _ و حال پس از 14 سال 28 مهر ، یک نفر آمد و گفت 99 تای دیگر هستند که دستانشان را بالا گرفته اند و می‌گویند " تا آخرش هستند."

***

" کی ؟من؟ رسایی اسم من را هم گفته؟ نه !! من از آقای موسوی شکایت نکردم....چی؟ 100 امضا ؟ خوب ازش نپرسیدید که چرا امضاها را نشان نمی‌دهد؟ چی؟ محرمانه ؟ خوب بهش می گفتید وقتی در مجلس امضاها را نشان نمی‌دهند که فکر کنند مخالف‌های نامه می‌روند با امضا کننده‌ها لابی می‌کنند و امضاها را پس می‌گیرند....چی؟ شاید پس بگیرند؟ مگه به زور امضا کردند که حالا پشیمان شوند.... کسی که حاضر است به پای شکایت از موسوی امضا کند حتما فکرهایش را کرده و به تصمیمش ایمان داره...."
این جواب خیلی ساده یکی از عاقل ترین اصولگرایان مجلس بود. سفارش کرد که اسمش را نزنیم چون می گفت حوصله دردسر با "برخی" ها را ندارد اما می‌گفت حرفش ، حرف حساب است و بهتر است دوست محترمی که می‌گوید نه یک نفر و دو نفر که 100 نفر از نماینده‌های مردم از آقای موسوی شکایت کرده‌اند، امضاها را هم نشان دهد چون به قول گفتنی " آدم تا با چشماش نبینه باورش نمی‌شه" و البته وقتی دور می‌شد لبخند دوستانه‌ای زد و گفت زیاد امیدوار نباشید امضاها را ببینید" شاید با همان خودکارهایی امضا شده که می گویند جوهرش نامرئی است".

البته اگر بخواهی کمی شیطنت رسانه‌ای کنی از نماینده هایی که از راهروهای مجلس رد می‌شوند بپرسی راستی شما هم جزو همان گروه 99 +1 نفر هستید، بهتر است نگویی که چه کسی این خبر را داده که می‌خواهیم علیه موسوی و. ... شکایت کنیم چون تا اسم منبع خبر را می‌آوری یکی مانند مصباحی‌مقدم، روحانی آرام اردوگاه راست سری از روی تاسف تکان می‌دهد و می‌گوید " خیلی از پیروزی خود مغرورند" البته حرفش کنایه‌دار است و معلوم نمی‌کند منظورش به کنایه باخت دوستان آقای رسایی در تغییر لاریجانی بود که موفق نشدند یا اینکه در اختیار داشتن دولت دهم؟

به هر حال این چند روز خیلی از رسانه‌های اصولگرا پیغام دادند که هنوز پیدا نکردند 99 نفری را که دوست داشته باشند اسمشان در تاریخ ثبت شود؛ می‌گویند رسایی یا اشتباه کرده در شمردن امضاها ، یا امیدوار است تا وقتی که "قاضی پیدا شود که بخواهد موسوی را به دادگاه فرابخواند این لیست 99 نفره‌اش " سرانجام کامل شود." البته رسایی تکذیب می‌کند و اصرار دارد همین الانش هم 99 نفر جور هستند و تازه هستند افراد دیگری که می‌خواهند به این گروه اضافه شوند اما گویا او دوست دارد تاریخ با همین اعداد مشابه تکرار شود.

خاطره جوهرهای نامرئی را نماینده‌ها زیاد در ذهن دارند؛ اولین بار نیست که رایحه خوش‌خدمتی‌ها نامه می‌آورند و می‌گویند فلان تعداد امضا دارد و بعد خیلی‌ها امضایشان را تکذیب می‌کنند و آخر کار به شوخی می‌گویند"تقصیر آن‌ها نبود؛ جوهر خودکارهای این دور و زمونه نامرئی شده " همین آخرین بار که گفتند 200 نماینده از کاندیداتوری محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کردند؛ درست در روزهایی که فراکسیون اصولگرایان راضی نشده بود یک بیانیه "کوچک" در حمایت از این کاندیدا بدهد، 210 امضا برای نماینده‌ها شوک بود. چون عدد دقیقا مساوی با تعداد کل اصولگراهای مجلس بود و حتی لاریجانی و باهنر و علی مطهری و احمد توکلی هم شک کردند که نکند امضا کرده باشند و یادشان نیاید . چون 200 نفر = همه – هیچ؛ اما در کمتر از 24 ساعت هیچ‌ها زیاد شدند تا جایی که از همه تنها 20 نماینده باقی ماند و مجلسی‌ها به شوخی می‌گفتند یا یک صفر زیادی جلویش گذاشته بودند یا هیچ‌ها با خودکار نامرئی امضا کرده بودند که اثری از جوهرش نمانده؛ گرچه موضوع امضاهای این دفعه شباهت زیادی به امضاهای دفعه قبل ندارد اما باز هم همان گروه ادعای جمع کردن امضا دارند و به همان میزان اصرار که " امضاها" را نشان نمی‌دهند.

این بار هم " همه " صبر می‌کنند. اصولا در مجلس ایران آن قدر آزادی بیان هست که اگر امضای این "99" شاکی هم عیان شود نه رایزنی برای پس گرفتن امضا صورت می‌گیرد و تلاشی برای منصرف کردن چه برسد به تهدید و ارعاب . همان طور که " دموکراسی " در مجلس دوم هم نشان داد نماینده ملت بودن می‌تواند مجوزی باشد تا هر آن طور که " صلاح " می‌بینند رفتار کنند چرا که برگزیده ملت آزاد است برای تصمیم‌گیری به جای " وکلا" ......

به هر روی اگر رسایی بر خلاف اصراری که خیلی‌ها دارند " راست " گفته باشد به یقین موسوی و بسیاری از حامیانش بر آن‌ها خرده نخواهند گرفت چرا که یادشان می‌آید یا حداقل نسل قبل برایشان نامه معروف امام را برایشان روایت خواهند کرد؛ همان نامه رهبر کبیر انقلاب به گروه 99 نفر :" من قبلاً از آقايانى كه زحمت دادم، معذرت مى‏خواهم، لكن بعضی مسائل هست كه موجب شد من به خدمت آقايان برسم و آن چيزى كه تكليفم هست، عرض كنم. اولاً كه هيچ نگرانى‏اى در اين مسائل نيست و من تأييد مى‏كنم مجلس را و هميشه سفارش مى‏كنم به ملت كه مجلس را بايد تأييد كنند. و مجلس از ارگان‌هايى است كه لازم است بر همه ما كه او را تأييد كنيم. و هيچ كس حق ندارد كه راجع به مجلس جسارتى بكند، و مجلس حقش است كه موافق و مخالف داشته باشد و ممتنع، و يك مسئله‏اى است كه هميشه بايد در مجلس باشد و اين امرى است كه گذشت و در او هيچ صحبتى نيست..... كمك كنيد تا كشور شما رو به سلامت برود، و احتراز كنيد از يك چيزى كه برخلاف رضاى خداست و برخلاف رضاى ملت است. از آن طرف هم به آقايانى كه در آن طرف واقع شده‏اند، عرض مى‏كنم كه شما براى اينكه تشخيص مصلحت داديد، اين كار را كرديد،..........مجلس يك مجلس مشورتى اسلامى است، نه يك مجلسى است كه در جاهاى ديگر متعارف است و مربوط به اين مسائل اسلامى نيست و كارى به مذهب ندارد.»

امام حتی در آن دیدار معروفشان با گروه 99 نفر مجلس دوم در مورد لزوم آرامش سیاسی و وحدت در فضای کشور فرمودند«الآن يك تكليف بزرگ به عهده شماست، به عهده همه شماست و آن اينكه كارى نكنيد كه به واسطه اعمال شما و به واسطه برخوردهاى ناهموار خداى نخواسته، يك وقت پيش بيايد در همه كشور يك آثار سویى واقع بشود و يك وقتى يك اضطرابى واقع بشود. از آن طرف هم توطئه‏ها معلوم است كه هست و موجود است. الآن در كشور ما، و خداى نخواسته، آنها هم دامن بزنند، يك وقت هياهويى در همه جا پيدا بشود. و من به همه ملت سفارش مى‏كنم كه در اين امور آرامش خودشان را حفظ كنند و هيچ حركتى كه برخلاف اين آرامش است انجام ندهند، و مجلس را تأييد كنند و وكلا را تأييد كنند و اصلاً راجع به اينكه چه شده است، حرفى نزنند و راجع به آينده مواظب باشند كه كارها ان شاء اللَّه به خوبى پيش برود و كارها [انجام‏] بشود.»

منبع